حسن یوسفی که همین چند وقت پیش پشت پنجره راهروی مرکز گذاشته بودیم گل داده؛ و این اولین بار است که از نزدیک گل حسن یوسفی را میبینم و با دستهام نوازشش میکنم، گلی با رنگ بنفش ملایم رو به سمت نور، درست مثل همان که تو عکسش را گرفته بودی.
و خب ربطش با تو اینکه توی ذهن من همهی گلدان های حسن یوسف جهان همنام تواند و از تو چه پنهان همین چند دقیقه پیش وقتی از پشت برگهای پهن و سرحال این حسن یوسف جوان آن لطافت بیحد را میدیدم بی اختیار به ذهنم آمد که تو گل دادهای [جای تو میتوانی اسمت را بگذاری و شناسه فعل را هم تطبیق بدهی] و بی آنکه بخواهم لبخند زدم. درست مثل وقتهایی که عمیقا خیالت میکنم.
[با خودم فکر میکنم تو اگر حسن یوسف بودی حتما گلهات میشد لبخندهایی که هر صبح رو به نوری که از پنجره تابیده میزدی.]
[ششم]
سیزدهم...برچسب : نویسنده : eosayfirf بازدید : 92